ماجراهای شهرزاد و زندگیش!

.

هشدار: به دوران بخور بخواب نزدیک می شوید!

1400/8/15 10:43
نویسنده : دکتر شهرزاد
128 بازدید
اشتراک گذاری

سلام. الان که این  رو مینویسم توی اتاق ماما ها نشسته م و آخرین هفته کار در دوران بارداریم رو تجربه میکنم. پنجشنبه آخرین شیفتمه و بعدش باید خونه نشین شم. البته هفته ای یک روز میام بیمارستان فقط برای ویزیت.

مهرداد دیشب بدجوری گیر داده بود که اسم دختری رو بذاریم مهشید. من هم در حالی که لواشک کیوی میخوردم بهش گفتم من میخوام دنیا بیارمش، تو روش اسم میذاری؟

انقد دیشب شوخی کرد و خندید آخرش نفهمیدم چطور به اسم مهشید رضایت دادم:)

پنجشنبه رفتم مرکز ناباروری ای که قبلا میرفتم. دکترم یکی از دوستامه و یهم گفت همه چی نرماله... گفت رحمت ضعف تغذیه داره اما قدرت خدا رو ببین، جفت و ذخیره غذایی برای دو تا جنین بوده و وقتی یکی از جنین ها سقط شده، دومی به اندازه ای ذخیره غذایی داشته که ضعف مادر رو جبران کرده.

با توجه به شریک بودن جفت دوقلو ها همسان بوده ن.

به هر حال بدن من ضعیف هست... پاهام خواب میرن و بدون اینکه دوستم بهم بگه، خودم میدونم اگه این وضعیت تشدید شه ممکنه سر زا برم. ولی مهم نیست... میخوام کاملا طبیعی دنیا بیاد.

یه زن بیشعوری توی مطب ناباروری بهم گفت با این وضع باید سقطش کنی، من هم کارتم رو درآوردم و بهش گفتم من پزشک زنان هستم، لازم نکرده به من بگی چیکار کنم!

الان یه سزارین دارم... باید برم و یه خانوم رو سزارین کنم تا دخترش به دنیا بیاد...

در حین اینکه داشتن اماده ش میکردن حس کردم دلم پیچ خورد...

ترسیدم...

ولی...

مژده بدین! مهشید خانوم تکون خورد!

بعد عمل زنگ میزنم مهرداد بهش میگم... نیاز داشتم بیام بنویسم:)

پسندها (5)

نظرات (2)

سایهسایه
15 آبان 00 10:50
مشهید خانم.......😍😍😍😍😘😘 بعضی آدما فقط بلدن اظهار نظر کنند....🙁🙁🙁☹☹☹☹ فتبارک الحسن الخالقین😍😍 دلم لواشک خواست🤤🤤🤤🤤
نرگسنرگس
16 آبان 00 10:36
😍