ماجراهای شهرزاد و زندگیش!

.

سزارین سپیده خانوم

1400/5/11 16:38
نویسنده : دکتر شهرزاد
220 بازدید
اشتراک گذاری

سلام... از خواب بیدار شدم بالاخره. بیچاره همسرم مهرداد اومده بود ولی منو بیدار نکرده بود. الانم رفته روی کاناپه بیهوش شده. یادم باشه یه شام خوب براش بپزم که تنهایی دیشبش از دلش در بیاد. 

یادم افتاد حدود یه هفته پیش یه بیمار داشتم که لگنش خیلی کوچیک بود و بچش تپل. قرارمون سزارین بود. سر ساعت اومد. منم رفتم. چهار بعد از ظهر بود. من که رفتم تو پرده کشیده بودن جلوی چشمش و بی حسی موضعی داشت انجام میشد. قرار بود شوهرش کنارش باشه. 

روند سزارین همون طوری انجام شد که همه میدونن... برش ها انجام شد و کیسه آب باز شد. بچه خارج شد و همه چیز انجام شد... ولی چیزی که خاصش میکنه اینه که وسط عمل از شوهرش پرسید چخبره اون ور؟

شوهرش از بالای پرده نگاه کرد دید دست من تا آرنج توی دل و روده زنشه، یه دریا از آب هم داره از شکم زنش خارج میشه، همه جا پرخونه و پای بچه ش از شکم مادر زده بیرون!

رنگش پرید. خیلی آروم رفت پشت پرده و گفت: همه چی خوبه!

من نزدیک بود از خنده بیفتم توی شکم سپیده خانوم!

وقتی بچه دنیا اومد و منم دوباره روپوشمو پوشیدم، رفتم پیششون و با خنده گفتم: همه چی خوب خوبه! فقط یه نفر دل و روده تو ریخته بیرون!

سپیده نمی فهمید چخبره، ولی شوهرش میخندید.

پسندها (2)

نظرات (0)